داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم
یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم . . .
ای کریم آل طه ! بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.
دلش دریای خون، چشمش به در بود
امیدش دیدن روی پسر بود
پدر می گشت قلبش پاره پاره
پسر می کرد بر حالش نظاره
پدر چون شمع سوزان آب می شد
پسر هم مثل او بیتاب می شد
پسر از پرده ی دل ناله سر داد
پدر هم جان در آغوش پسر داد.
جا مانده ایم و
شرح دل ما خجالت است
زائـر شدن، پیاده
یقینا سعادت است
ویزا ، بلیط ، کرب و بلا
مال خوب هاست !
سهم چو من
پیامک " هستم به یادت " است ...
"مظلومی"
خستگی را تو به خاطر مسپار
که افق نزدیک است
و خدایی بیدار که تو را می بیند
و به عشق تو همه حادثه ها می چیند...
آورده اند که چون حضرت سلیمان(ع) تخت خود را به وادی نمل برد، از موری نصیحت خواست که در دنیا به آن عمل آورد.
مور عرض کرد: ای پیغمبر خدا! در این دنیا این تخت و جاه و ملک از کجا به تو رسیده؟
فرمود از پدرم.
مور عرض کرد: همین نصیحت توست. بدانکه از تو هم به دیگری رسد و با تو نخواهد ماند.
قلم ها شرح رویا می نویسند
کمی از رنج دنیا می نویسند
میان اشکال نامعلوم شاید...
خدایا قصه ی ما می نویسند!